سير تاريخي تاريخشفاهي(1)
سير تاريخي تاريخشفاهي(1)
سير تاريخي تاريخشفاهي(1)
نويسنده:دكتر حسينعلي نوذري
در اين مقاله، اظهارات دكتر حسينعلي نوذري در نشست تخصصي تاريخ شفاهي در اصفهان را با هم مطالعه ميكنيم.
در طول جنگ و بعد از آن، به ويژه پس از جنگ خليج فارس ـ از 1370 به بعد ـ با موج عظيمي از مهاجران عراقي مواجه هستيم كه قبل از انقلاب در سالهاي 46 ـ 45 تا 53 ـ 52 نيز يك موج تدريجي داشته است. با توجه به اينكه مناسبات و خويشي هاي فرهنگي نزديكي كه ميان ما و افغانها و عراقيها وجود دارد، آيا مصاحبهاي با اينها شده است؟
تاريخ شفاهي كه از نسل پدربزرگها و مادربزرگها به پدران و فرزندان منتقل ميشود،و نيز زنان روستايي به ويژه اقوام موسوم به ايلات و عشاير و مرزنشينها، ميتواند در دستور كار مورخان شفاهي قرار گيرد.
تاريخ شفاهي يك هنگ يا گردان زرهي و توپخانه ارتش آمريكا در جنگ جهاني دوم ثبت شده است؛ زيرا وقتي آمريكا وارد جنگ ميشود بلافاصله «فرانكين روزولت» (1) طي بخشنامهاي از تمام نظاميها، ادارات، نهادها، بخشها و شعبات تاريخ نظام كشوري و لشكري و تمام كساني كه با فضاي جنگ در ارتباط هستند، ميخواهد كه ديدهها، شنيدهها و يافتههاي خودشان را در ارتباط با جنگ بنويسند. در مرحله ديگر در آمريكا با بيانيهاي، بر تدوين تاريخ شفاهي شرايط اقتصادي، بحرانهاي اجتماعي، سياسي و ... تأكيد شد. البته يك بخش از اين كارها در ايران، توسط بعضي ازمقامات انجام ميگيرد؛ مثل عبور از بحران كه آقاي هاشمي رفسنجاني تهيه كردهاند. اين امور ميتواند گوشهاي از تاريخ پنهان گذشته را روشن كند و از لابهلاي اين مطالب، مسائل قابل تأملي را ميتوان دريافت؛ مثلاً در كتاب «عبور از بحران» به مطلب جالبي بر ميخوريم. ايشان ميگويد: «به من اطلاع دادند كه يك هواپيماي حامل اسلحه در تبريز پياده شده كه مال اسرائيليهاست و ما گفتيم كه آن را نميخواهيم.» وقتي اين مطلب را تحليل و آناليز كنيم به اين نتيجه ميرسيم كه چگونه ممكن است در شرايط جنگي يك هواپيماي نظامي از يك كشوري كه دشمن سرسخت ماست و بيشتر از عراق با ما خصومت و كينه دارد،وارد مرز كشور بشود و در فرودگاه بنشيند. وظيفه مورخ و تحليلگر آن است كه از لابهلاي اين گفتههاي ظريف و صريح واقعيتها را دريابد؛ زيرا آقاي هاشمي رفسنجاني نميتواند بسياري از مسائل را مطرح كند و اصولاً طرح آنها نميتواند در جهت منافع عمومي باشد. ولي اين اشاره كوتاه نوعي اطلاعرساني و حداقل، اشارهاي در مورد يك واقعه است و ايشان در خاطرات روزانه خودش نميتواند به سادگي از آن بگذرد.
بسياري مطالب گروهها، سازمانها و جريانهاي متعددي كه در عرصههاي مختلف اقتصاد، فرهنگ و سياست كار كردهاند، ميتواند موضوع تحقيق قرار بگيرد.
مهاجران ايراني كه در خارج از كشور هستند نيز منبع تحقيق مناسبي هستند.
در سال1378 يا 79، آقاي دكتر عبدالمعبود انصاري از جامعهشناسان قديمي ايران و آقاي دكتر حسين اديبي از استادان بنام، مقالهاي را در مورد «جايگاه فرهنگي ايرانيان در آمريكا» ترجمه كردند كه بخش اعظم ايرانياني كه در آمريكا به سر ميبرند، از اقشار تحصيل كرده هستند و درآمدي بالاي 50 هزار دلار در ماه دارند و در مراكز و نهادها وسازمانهاي بسيار حساس حضور دارند. دو نفر از فاميلهاي بسيار نزديك بنده در «ناسا» هستند و مادرشان ميگفت كه يكي از آنها از سه رئيسجمهور آمريكا تقديرنامه دارد. من با چشم خودم ديدم كه از كلينتون، فورد و كارتر براي پرتاب موشكها تقديرنامه دارند. جمع آوري خاطرات مهاجرين ايراني، فيلمسازان، كارگردانها، محققان و نويسندگان و علماي سياسي بسيار مهم است. مثلاً آقاي دكتر عباس ميلاني، رئيس دپارتمان علوم سياسي دانشگاه بركلي، كه مدتي هم در دانشگاه كاليفرنيا بوده است در سال 62 از دانشكده حقوق علوم سياسي دانشگاه ايران اخراج ميشود و پس از ششماه به عنوان رئيس دپارتمان قبول ميشود و شما با كارهاي ايشان آشنا هستيد... يكي از كارهاي مهم مورخان شفاهي تحقيق درباره همين نيروهاست. درباره نيروهاي چپ كه خارج از كشور هستند(2) ... تاريخ شفاهي بايد از يك پروژه فردي خارج و به پروژه جمعي و آكادميك و تحقيقات علمي تبديل شود. اين اقدام دانشگاه اصفهان يك گام بسيار مهم و اساسي در جامعه ماست. در اموري كه كمتر مورد توجه قرار ميگيرد. و كاري كه سال گذشته انجام شد، اولاً جايگاه تاريخ شفاهي و كارهايي كه انجام شده است و زمينههاي آن را نشان داد؛ ثانياً ميتواند زمينه مناسبي براي كارهاي بلندمدت آينده باشد.هر كار بزرگ و با ارزشي از همين حركتهاي ابتدايي شروع ميشود و اگر ما براي آن اهميت قائل شويم ميتواند زمينه گامهاي بزرگ بعدي شود.
مطالبي كه دوستان اينجا ارائه ميكنند ميتوانند عنوان پروژههاي تحقيقاتي شود. در بحث تعاريف، كاربستها، نظريهها، قواعد و راهكارها ـيعني مقدمات تاريخ شفاهي ـ ميتواندكارهاي اساسي صورت گيرد. پس از آن ميتوان به جوانب فرعي عنوانها پرداخت از جمله اينكه منابع مالي يك پروژه Oral history از كجا بايد تأمين شود؟ در شرايطي كه سازمان تبليغات اسلامي و سازمان اسناد انقلاب اسلامي با اين تشكيلات عريض و طويل وجود دارد، دانشگاه و يا چند گروه NGO (3) از كمترين امكانات محروم هستند.
مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران كه از سال 57 به وجودآمد در فصلنامهاي كه درباره تاريخ معاصر است و مسئول آن آقاي مرتضي رسوليپور است با زندهها و مردهها (مانند ملكهتوران، ملكه عصمتالملوك، منوچهر صانعي و ....) مصاحبه كرده است، در حالي كه مؤسسه ما حتي امكان تهيه ضبط و نوار و ... را ندارد. پس مسئله تأمين نيرو (استخدام كارمندان)، مكان و تجهيزات تاريخ شفاهي بسيار مهم است.
مرحله بعد پردازش اطلاعات جمعآوري شده است. بعضي از اطلاعات كه جمعآوري ميكنيم به پژوهش وسيع و گستردهتري نياز دارد.
مسئله بسيار مهم ديگري كه بايد مورد توجه جدي قرار بگيرد و از نكات بسيار ظريف است اينكه اگر با كسي مصاحبه كرديم تا چه ميزاني اجازه اصلاح و حذف و اضافه داريم و با چه فاصله زماني ( در چه سالي) ميتوانيم آن را منتشر كنيم؟ ممكن است شرط كند و 2، 10 يا 20 سال بعد يا پس از مرگ خودش اجازه انتشار بدهد. اين مسائل حقوقي بايد به صورت قراردادهايي بين مصاحبهشونده، مصاحبهگر و مؤسسه تاريخ شفاهي تدوين شود.مرحله بعد، شيوه انجام و هدايت مصاحبه است.انجام هر مصاحبه به مقدماتي نيازمند است. مؤسسه بايد موضوع مصاحبه را با كمك افراد صاحبنظر و با تجربه، اولويتبندي كند و راههاي مناسب انجام مصاحبه را مطالعه نمايد و در اختيار فرد يا افرادي كه ميخواهند مصاحبهكنند قرار دهد.
سؤالات مصاحبه (از سؤالات ابتدايي و ساده گرفته تا سؤالات اساسي و مهم) بايد دقيق و حساب شده باشد. بسياري از سؤالات ابتدايي در هنگام پردازش توسط مصاحبه شونده ميتواند ناقل مفاهيم و اطلاعات بسيار مهمي باشد.
نكته اساسي در جريان مصاحبه اين است كه مصاحبهگر بايد گوش شنوا داشته باشد، بردبار و صبور باشد و امكان بيشتري را به مصاحبه شونده بدهد تا او مطالب خود را بيان كند. و بداندكه در جريان سكوت او مصاحبه شونده، ذوق و شوق بيشتري براي گفتن ميبايد؛ زير از نظر رواني، احساس ميكند مطالب او واجد اهميت است كه قطع نميشود. هرگونه گسست و فاصله در جريان مصاحبه يا سخنراني در اصطلاح روانكاوي، ضعف، سستي، بيمورد بودن و نامناسب بودن مطالب را در ذهن مصاحبه شونده و گوينده متبادر ميكند و موجب اختلال و از دست رفتن مطلب ميشود. اما در سكوت يكهتازي ميكند و به موجب «الكلام يجرّ الكلام» (4) بحثهاي متعدد را مطرح ميكند.
مصاحبه شونده بايد مفاهيم مهم را يادداشت كند و با مهارت بتواند مصاحبه را جمع و جور كند و به آن خاتمه بدهد.زمان و مكان مصاحبه بسيار مهم است. حال و هواي مصاحبه، نبايد شرايط بازجويي را تداعي كند و تفسير گرايانه نباشد، يك رابطة آزاد و حداكثر به مدت دو ساعت باشد.
تاريخ شفاهي تا چه اندازه ميتواند به عنوان منبع مورد استفاده قرار بگيرد؟ آيا شواهد تاريخي پس از چاپ و انتشار ميتواند براي نگارش تاريخهاي ديگر مورد استفاده واقع شود؟
استفاده از نوار ويدئويي و ضبط صوت در تاريخ شفاهي تا چه ميزان ميتواند مفيد باشد؟ آيا ضبط ويدئويي با توجه به وجود پروژكتور، نور و ساير عوارض بيروني، مقداري از دامنه اعتبار مصاحبه نميكاهد؟ بسياري از مصاحبههاي ويدئويي كه انجام شده است، اين فرضيه را تأييد نميكند (يعني اين امور به اعتبار مصاحبه لطمه نميزند) مسئله ديگر نگهداري و حفظ تاريخ شفاهي در بايگانيها و كتابخانههاست كه نيازمند يك مديريت قوي و كارآمد براي برنامهريزي حفظ نوار، عكس، فيلم و ... است. نوع بايگاني، جنس قفسهها، كاورهاي نوارها، ميزان رطوبت، نور و ... مسائل فني نگهداري اين فرآوردههاي بسيار مهم است.
بخشي از تاريخ شفاهي جنبه وقفي و اهدايي دارد. همانطور كه بخشي از اسناد سازمان ميراث فرهنگي و كتابخانهها و اسناد و مدارك موارد اهدايي است كه فلان نويسنده يا استاد دانشگاه اهدا كردهاند؛ مثلاً آقاي اسماعيل رضواني،كتابخانه شخصي و تمام دستنوشتهها و نوار و ... خودشان را به كتابخانه مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران اهدا كرده است و در آنجا بخشي به بايگاني آن اختصاص داده شده است. در مديريت حفاظت از تاريخ شفاهي نيز بايد شرايطي فراهم شود تا ديگران اسنادي را هديه كنند كه اين به سيستم تبليغاتي مناسب نياز دارد.
موضوع ديگر آموزش تاريخ شفاهي است. اين آموزش را از كدام مقطع تحصيلي (ابتدايي، راهنمايي، دبيرستان) شروع كنيم؟ در برخي از سايتها، راههاي آموزش تاريخ در دبيرستانها وجود دارد. شيوه آموزش اين است كه افراد را به محل وقوع حادثه ميبرند و درباره آن حادثه صحبت ميكنند و اشخاص، نهادها و ارگانهايي را كه در آن واقعه نقش داشتهاند، معرفي ميكنند؛ مثلاً در تاريخ ايران، بچهها را به آبادان، خرمشهر و ... ببرند و خانواده و بستگان و دوستان همان رزمندهاي كه خودش را زير تانك انداخته بود (شهيد حسين فهميده) و كساني كه او را ميشناختند مثل هم كلاسيها، مدير و معلمهاي مدرسه و ... بيايند و مطالبي را در مورد او بيان كنند. اين يك فرايند آموزشي همراه بادرس است.
براي دورههاي ليسانس، فوق ليسانس و دكتري نيز ميتوان تاريخ شفاهي را براساس نكات تربيتي و آموزشي طراحي كرد. پس عرصه تاريخ شفاهي يك عرصه آكادميك و علمي است. البته يك حوزه انحصارگرايانه و محدود نيست كه ديگران نتوانند وارد آن شوند ولي ارجح آن ا ست كه از افرادي كه در حوزههاي آكادميك و علمي كار كردهاند، استفاده شود تا كار قويتر و نتيجه بهتري به دست آيد.
زمان زيادي به طول ميانجامد تا يك دانشآموز يا يك فرد عادي كه روششناسي، تاريخنگاري و فلسفه و تاريخ را خوانده است به راحتي مسائل مربوط به زواياي پنهان و دور اقصي نقاط جهان را به درستي تحليل كند و با آموزشهاي لازم به راحتي ميتواند موضوعات، مطالب و مصالح تاريخ شفاهي را نيز تحليل كند. پس تاريخ شفاهي ميتواند گامي در جهت فربهشدن پيكره تاريخ باشد.
نكته آخر در مورد تاريخ شفاهي اين است كه عرصه تاريخ شفاهي، اغلب مصاحبههايي است كه در خانواده يا جامعه انجام ميشود و ميتواند حوزههاي فراموش شده فرهنگي و تاريخي جامعه را براي نسل حاضر يادآوري كند. در هر مصاحبه خانوادگي دو يا سه نسل كه حاضر هستند، با مرور بر وقايعي كه بر خانواده تأثير گذاشته است، ميتوانند از پارامترهاي فرهنگي و بسترهاي آموزشي و تربيتي خانواده آگاه شوند و به نقاط ضعف و قوت آن پي ببرند. پس تاريخ شفاهي كاربرد درماني هم دارد. نسلهاي گذشته با انتقال تجربيات خود به نسلهاي حاضر، موجب ميشوند كه بسياري از ضعفهاي آنان توسط نسل جديد ترميم شود. نقبزدن به عقدههاي رواني و كمپلكسهايي كه مطرح بوده است يكي از دغدغههاي اساسي كه در طول تاريخ نسلهاي ما را آزار ميدهد، مسئله مسكن است. داشتن مسكن و سرپناه براي جامعه ما بسيار مهم است تا جايي كه داشتن زمين را به معناي ريشهدار بودن و داشتن مسكن را به معني ريشه در خاك داشتن دانستهاند و كسي كه مسكن ندارد پا در هواست. براي رفع اين نقيصه و از بين بردن اين گره، مسئله عجيب زمينخواري سر بر ميآورد و يك حركت افراطي پديد ميآيد. با رديابي ريشة اين كمپلكس رواني در تاريخ شفاهي ميتوان به منشأ زمينخواري پيبرد.
ارائه كارهاي تاريخ شفاهي در نمايشگاهها، موزهها، صدا و سيما، تئاتر، موسيقي و فيلم (نمونه آن فيلم پدرخوانده و بسياري از فيلمهاي تاريخي است) بسيار باارزش و مفيد است.
در طول جنگ و بعد از آن، به ويژه پس از جنگ خليج فارس ـ از 1370 به بعد ـ با موج عظيمي از مهاجران عراقي مواجه هستيم كه قبل از انقلاب در سالهاي 46 ـ 45 تا 53 ـ 52 نيز يك موج تدريجي داشته است. با توجه به اينكه مناسبات و خويشي هاي فرهنگي نزديكي كه ميان ما و افغانها و عراقيها وجود دارد، آيا مصاحبهاي با اينها شده است؟
تاريخ شفاهي كه از نسل پدربزرگها و مادربزرگها به پدران و فرزندان منتقل ميشود،و نيز زنان روستايي به ويژه اقوام موسوم به ايلات و عشاير و مرزنشينها، ميتواند در دستور كار مورخان شفاهي قرار گيرد.
تاريخ شفاهي يك هنگ يا گردان زرهي و توپخانه ارتش آمريكا در جنگ جهاني دوم ثبت شده است؛ زيرا وقتي آمريكا وارد جنگ ميشود بلافاصله «فرانكين روزولت» (1) طي بخشنامهاي از تمام نظاميها، ادارات، نهادها، بخشها و شعبات تاريخ نظام كشوري و لشكري و تمام كساني كه با فضاي جنگ در ارتباط هستند، ميخواهد كه ديدهها، شنيدهها و يافتههاي خودشان را در ارتباط با جنگ بنويسند. در مرحله ديگر در آمريكا با بيانيهاي، بر تدوين تاريخ شفاهي شرايط اقتصادي، بحرانهاي اجتماعي، سياسي و ... تأكيد شد. البته يك بخش از اين كارها در ايران، توسط بعضي ازمقامات انجام ميگيرد؛ مثل عبور از بحران كه آقاي هاشمي رفسنجاني تهيه كردهاند. اين امور ميتواند گوشهاي از تاريخ پنهان گذشته را روشن كند و از لابهلاي اين مطالب، مسائل قابل تأملي را ميتوان دريافت؛ مثلاً در كتاب «عبور از بحران» به مطلب جالبي بر ميخوريم. ايشان ميگويد: «به من اطلاع دادند كه يك هواپيماي حامل اسلحه در تبريز پياده شده كه مال اسرائيليهاست و ما گفتيم كه آن را نميخواهيم.» وقتي اين مطلب را تحليل و آناليز كنيم به اين نتيجه ميرسيم كه چگونه ممكن است در شرايط جنگي يك هواپيماي نظامي از يك كشوري كه دشمن سرسخت ماست و بيشتر از عراق با ما خصومت و كينه دارد،وارد مرز كشور بشود و در فرودگاه بنشيند. وظيفه مورخ و تحليلگر آن است كه از لابهلاي اين گفتههاي ظريف و صريح واقعيتها را دريابد؛ زيرا آقاي هاشمي رفسنجاني نميتواند بسياري از مسائل را مطرح كند و اصولاً طرح آنها نميتواند در جهت منافع عمومي باشد. ولي اين اشاره كوتاه نوعي اطلاعرساني و حداقل، اشارهاي در مورد يك واقعه است و ايشان در خاطرات روزانه خودش نميتواند به سادگي از آن بگذرد.
بسياري مطالب گروهها، سازمانها و جريانهاي متعددي كه در عرصههاي مختلف اقتصاد، فرهنگ و سياست كار كردهاند، ميتواند موضوع تحقيق قرار بگيرد.
مهاجران ايراني كه در خارج از كشور هستند نيز منبع تحقيق مناسبي هستند.
در سال1378 يا 79، آقاي دكتر عبدالمعبود انصاري از جامعهشناسان قديمي ايران و آقاي دكتر حسين اديبي از استادان بنام، مقالهاي را در مورد «جايگاه فرهنگي ايرانيان در آمريكا» ترجمه كردند كه بخش اعظم ايرانياني كه در آمريكا به سر ميبرند، از اقشار تحصيل كرده هستند و درآمدي بالاي 50 هزار دلار در ماه دارند و در مراكز و نهادها وسازمانهاي بسيار حساس حضور دارند. دو نفر از فاميلهاي بسيار نزديك بنده در «ناسا» هستند و مادرشان ميگفت كه يكي از آنها از سه رئيسجمهور آمريكا تقديرنامه دارد. من با چشم خودم ديدم كه از كلينتون، فورد و كارتر براي پرتاب موشكها تقديرنامه دارند. جمع آوري خاطرات مهاجرين ايراني، فيلمسازان، كارگردانها، محققان و نويسندگان و علماي سياسي بسيار مهم است. مثلاً آقاي دكتر عباس ميلاني، رئيس دپارتمان علوم سياسي دانشگاه بركلي، كه مدتي هم در دانشگاه كاليفرنيا بوده است در سال 62 از دانشكده حقوق علوم سياسي دانشگاه ايران اخراج ميشود و پس از ششماه به عنوان رئيس دپارتمان قبول ميشود و شما با كارهاي ايشان آشنا هستيد... يكي از كارهاي مهم مورخان شفاهي تحقيق درباره همين نيروهاست. درباره نيروهاي چپ كه خارج از كشور هستند(2) ... تاريخ شفاهي بايد از يك پروژه فردي خارج و به پروژه جمعي و آكادميك و تحقيقات علمي تبديل شود. اين اقدام دانشگاه اصفهان يك گام بسيار مهم و اساسي در جامعه ماست. در اموري كه كمتر مورد توجه قرار ميگيرد. و كاري كه سال گذشته انجام شد، اولاً جايگاه تاريخ شفاهي و كارهايي كه انجام شده است و زمينههاي آن را نشان داد؛ ثانياً ميتواند زمينه مناسبي براي كارهاي بلندمدت آينده باشد.هر كار بزرگ و با ارزشي از همين حركتهاي ابتدايي شروع ميشود و اگر ما براي آن اهميت قائل شويم ميتواند زمينه گامهاي بزرگ بعدي شود.
مطالبي كه دوستان اينجا ارائه ميكنند ميتوانند عنوان پروژههاي تحقيقاتي شود. در بحث تعاريف، كاربستها، نظريهها، قواعد و راهكارها ـيعني مقدمات تاريخ شفاهي ـ ميتواندكارهاي اساسي صورت گيرد. پس از آن ميتوان به جوانب فرعي عنوانها پرداخت از جمله اينكه منابع مالي يك پروژه Oral history از كجا بايد تأمين شود؟ در شرايطي كه سازمان تبليغات اسلامي و سازمان اسناد انقلاب اسلامي با اين تشكيلات عريض و طويل وجود دارد، دانشگاه و يا چند گروه NGO (3) از كمترين امكانات محروم هستند.
مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران كه از سال 57 به وجودآمد در فصلنامهاي كه درباره تاريخ معاصر است و مسئول آن آقاي مرتضي رسوليپور است با زندهها و مردهها (مانند ملكهتوران، ملكه عصمتالملوك، منوچهر صانعي و ....) مصاحبه كرده است، در حالي كه مؤسسه ما حتي امكان تهيه ضبط و نوار و ... را ندارد. پس مسئله تأمين نيرو (استخدام كارمندان)، مكان و تجهيزات تاريخ شفاهي بسيار مهم است.
مرحله بعد پردازش اطلاعات جمعآوري شده است. بعضي از اطلاعات كه جمعآوري ميكنيم به پژوهش وسيع و گستردهتري نياز دارد.
مسئله بسيار مهم ديگري كه بايد مورد توجه جدي قرار بگيرد و از نكات بسيار ظريف است اينكه اگر با كسي مصاحبه كرديم تا چه ميزاني اجازه اصلاح و حذف و اضافه داريم و با چه فاصله زماني ( در چه سالي) ميتوانيم آن را منتشر كنيم؟ ممكن است شرط كند و 2، 10 يا 20 سال بعد يا پس از مرگ خودش اجازه انتشار بدهد. اين مسائل حقوقي بايد به صورت قراردادهايي بين مصاحبهشونده، مصاحبهگر و مؤسسه تاريخ شفاهي تدوين شود.مرحله بعد، شيوه انجام و هدايت مصاحبه است.انجام هر مصاحبه به مقدماتي نيازمند است. مؤسسه بايد موضوع مصاحبه را با كمك افراد صاحبنظر و با تجربه، اولويتبندي كند و راههاي مناسب انجام مصاحبه را مطالعه نمايد و در اختيار فرد يا افرادي كه ميخواهند مصاحبهكنند قرار دهد.
سؤالات مصاحبه (از سؤالات ابتدايي و ساده گرفته تا سؤالات اساسي و مهم) بايد دقيق و حساب شده باشد. بسياري از سؤالات ابتدايي در هنگام پردازش توسط مصاحبه شونده ميتواند ناقل مفاهيم و اطلاعات بسيار مهمي باشد.
نكته اساسي در جريان مصاحبه اين است كه مصاحبهگر بايد گوش شنوا داشته باشد، بردبار و صبور باشد و امكان بيشتري را به مصاحبه شونده بدهد تا او مطالب خود را بيان كند. و بداندكه در جريان سكوت او مصاحبه شونده، ذوق و شوق بيشتري براي گفتن ميبايد؛ زير از نظر رواني، احساس ميكند مطالب او واجد اهميت است كه قطع نميشود. هرگونه گسست و فاصله در جريان مصاحبه يا سخنراني در اصطلاح روانكاوي، ضعف، سستي، بيمورد بودن و نامناسب بودن مطالب را در ذهن مصاحبه شونده و گوينده متبادر ميكند و موجب اختلال و از دست رفتن مطلب ميشود. اما در سكوت يكهتازي ميكند و به موجب «الكلام يجرّ الكلام» (4) بحثهاي متعدد را مطرح ميكند.
مصاحبه شونده بايد مفاهيم مهم را يادداشت كند و با مهارت بتواند مصاحبه را جمع و جور كند و به آن خاتمه بدهد.زمان و مكان مصاحبه بسيار مهم است. حال و هواي مصاحبه، نبايد شرايط بازجويي را تداعي كند و تفسير گرايانه نباشد، يك رابطة آزاد و حداكثر به مدت دو ساعت باشد.
تاريخ شفاهي تا چه اندازه ميتواند به عنوان منبع مورد استفاده قرار بگيرد؟ آيا شواهد تاريخي پس از چاپ و انتشار ميتواند براي نگارش تاريخهاي ديگر مورد استفاده واقع شود؟
استفاده از نوار ويدئويي و ضبط صوت در تاريخ شفاهي تا چه ميزان ميتواند مفيد باشد؟ آيا ضبط ويدئويي با توجه به وجود پروژكتور، نور و ساير عوارض بيروني، مقداري از دامنه اعتبار مصاحبه نميكاهد؟ بسياري از مصاحبههاي ويدئويي كه انجام شده است، اين فرضيه را تأييد نميكند (يعني اين امور به اعتبار مصاحبه لطمه نميزند) مسئله ديگر نگهداري و حفظ تاريخ شفاهي در بايگانيها و كتابخانههاست كه نيازمند يك مديريت قوي و كارآمد براي برنامهريزي حفظ نوار، عكس، فيلم و ... است. نوع بايگاني، جنس قفسهها، كاورهاي نوارها، ميزان رطوبت، نور و ... مسائل فني نگهداري اين فرآوردههاي بسيار مهم است.
بخشي از تاريخ شفاهي جنبه وقفي و اهدايي دارد. همانطور كه بخشي از اسناد سازمان ميراث فرهنگي و كتابخانهها و اسناد و مدارك موارد اهدايي است كه فلان نويسنده يا استاد دانشگاه اهدا كردهاند؛ مثلاً آقاي اسماعيل رضواني،كتابخانه شخصي و تمام دستنوشتهها و نوار و ... خودشان را به كتابخانه مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران اهدا كرده است و در آنجا بخشي به بايگاني آن اختصاص داده شده است. در مديريت حفاظت از تاريخ شفاهي نيز بايد شرايطي فراهم شود تا ديگران اسنادي را هديه كنند كه اين به سيستم تبليغاتي مناسب نياز دارد.
موضوع ديگر آموزش تاريخ شفاهي است. اين آموزش را از كدام مقطع تحصيلي (ابتدايي، راهنمايي، دبيرستان) شروع كنيم؟ در برخي از سايتها، راههاي آموزش تاريخ در دبيرستانها وجود دارد. شيوه آموزش اين است كه افراد را به محل وقوع حادثه ميبرند و درباره آن حادثه صحبت ميكنند و اشخاص، نهادها و ارگانهايي را كه در آن واقعه نقش داشتهاند، معرفي ميكنند؛ مثلاً در تاريخ ايران، بچهها را به آبادان، خرمشهر و ... ببرند و خانواده و بستگان و دوستان همان رزمندهاي كه خودش را زير تانك انداخته بود (شهيد حسين فهميده) و كساني كه او را ميشناختند مثل هم كلاسيها، مدير و معلمهاي مدرسه و ... بيايند و مطالبي را در مورد او بيان كنند. اين يك فرايند آموزشي همراه بادرس است.
براي دورههاي ليسانس، فوق ليسانس و دكتري نيز ميتوان تاريخ شفاهي را براساس نكات تربيتي و آموزشي طراحي كرد. پس عرصه تاريخ شفاهي يك عرصه آكادميك و علمي است. البته يك حوزه انحصارگرايانه و محدود نيست كه ديگران نتوانند وارد آن شوند ولي ارجح آن ا ست كه از افرادي كه در حوزههاي آكادميك و علمي كار كردهاند، استفاده شود تا كار قويتر و نتيجه بهتري به دست آيد.
زمان زيادي به طول ميانجامد تا يك دانشآموز يا يك فرد عادي كه روششناسي، تاريخنگاري و فلسفه و تاريخ را خوانده است به راحتي مسائل مربوط به زواياي پنهان و دور اقصي نقاط جهان را به درستي تحليل كند و با آموزشهاي لازم به راحتي ميتواند موضوعات، مطالب و مصالح تاريخ شفاهي را نيز تحليل كند. پس تاريخ شفاهي ميتواند گامي در جهت فربهشدن پيكره تاريخ باشد.
نكته آخر در مورد تاريخ شفاهي اين است كه عرصه تاريخ شفاهي، اغلب مصاحبههايي است كه در خانواده يا جامعه انجام ميشود و ميتواند حوزههاي فراموش شده فرهنگي و تاريخي جامعه را براي نسل حاضر يادآوري كند. در هر مصاحبه خانوادگي دو يا سه نسل كه حاضر هستند، با مرور بر وقايعي كه بر خانواده تأثير گذاشته است، ميتوانند از پارامترهاي فرهنگي و بسترهاي آموزشي و تربيتي خانواده آگاه شوند و به نقاط ضعف و قوت آن پي ببرند. پس تاريخ شفاهي كاربرد درماني هم دارد. نسلهاي گذشته با انتقال تجربيات خود به نسلهاي حاضر، موجب ميشوند كه بسياري از ضعفهاي آنان توسط نسل جديد ترميم شود. نقبزدن به عقدههاي رواني و كمپلكسهايي كه مطرح بوده است يكي از دغدغههاي اساسي كه در طول تاريخ نسلهاي ما را آزار ميدهد، مسئله مسكن است. داشتن مسكن و سرپناه براي جامعه ما بسيار مهم است تا جايي كه داشتن زمين را به معناي ريشهدار بودن و داشتن مسكن را به معني ريشه در خاك داشتن دانستهاند و كسي كه مسكن ندارد پا در هواست. براي رفع اين نقيصه و از بين بردن اين گره، مسئله عجيب زمينخواري سر بر ميآورد و يك حركت افراطي پديد ميآيد. با رديابي ريشة اين كمپلكس رواني در تاريخ شفاهي ميتوان به منشأ زمينخواري پيبرد.
ارائه كارهاي تاريخ شفاهي در نمايشگاهها، موزهها، صدا و سيما، تئاتر، موسيقي و فيلم (نمونه آن فيلم پدرخوانده و بسياري از فيلمهاي تاريخي است) بسيار باارزش و مفيد است.
پي نوشت ها :
1. Franklin Roossevelt 1882 ـ 1945 سيو يكمين رئيسجمهور آمريكا (1933 ـ 1945)
2. يكي از آثار فارسي ايشان (معماي هويدا) است كه در سال 1380 توسط نشر اختران چاپ شده است.
3. Non goverment organization تشكيلات غيردولتي.
4. ضربالمثلي مشهورا ست: حرف، حرف ميآورد. هر سخن جديدي باب جديدي را ميگشايد.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}